Miss love
مثل باران های بی اجازه گفتند فراموشش کن آرام میگیری … خــنده داره . . . سخت است اینکه نمرده باشی و از تو بخواهند گورت را گم کنی ! هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانم به تو که فکر میکنم در خلــوت دلــم . . . این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . . به که پیغام دهم؟ مد شده ای در شهر… زندگی ! خــــــــدایــا… برای نجات کسی که دوسش دارین آخرین راه خیانته! اما بدجور میسوزونه… برای همیشه
وقت و بی وقت
در هوایم پراکنده ای
و من بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !
مـــا آدمـا هــنـوز هــــم مـثــل بچــگیمـــون . . .
هــــر کـی کــه بیشــتـــر بـاهــامـــــون بـازی کـنه رو . . .
بیشــتر دوســتـش داریـــــم . . . !
اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانم
اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانم
ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …
بغض می آید
اشک می آید
دلتنگی می آید
به تو که فکر می کنم مهمانی عجیبی به راه می افتد !
بـخــاطــر تـمــام دلــواپــسی هــام ، بــرای تـسکیــن دل بـی قــرارم ،
بــرای تیـمـار زخــم هــایــم ،
بــرای خشـکـ کــردن چشــمهــای خـیـس لحـظات انتـظارم ،
بــرای بــاور صـــداقــت و زدودن ســیاهــی اعـتــمـاد ،
بــرای روشـنـی کــوره راه زنــدگـیــم ،
بــرای لمــس خــوشـبخـتی و فــریادی از تــه دل ،
بــرای شـکسـتن قلـم تـقــدیــر و تـفکــر منـجمـد انـسـان هــا ،
بــرای فــرو ریـخـتـن نمــیشودهــا و شـکستن حـصــار دل ،
بهـــــــانه ایی شـو و بیـــــا . . . !!!
اما . . .
من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!
آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!
به شباهنگ که شب مانده به راه؟
یا به اندوه کلاغان سیاه، به پرستو که سفر میکند از سردی فصل؟
یا به مرغان نکو چیده شهر؟ به که پیغام دهم که به یادت هستم؟
به همه می آیی؟!
جزمن!!!
شاید مقصرمنم که قدیمی ام…
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .
دســتـــــانــی را در دســـتــانـــم قـــرار بــده
کــه پـــاهــایـــش بــا دیـــگـــری پــیــش نـــرود…
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |