ఌ Dark Lover ఌ

Miss love












ســــــــــــخــــت یــــعـــنــی:
بــــعد از ســـه مـــاه زنـــــگ بــــزنی بـــه کـــسی کـــه یــه زمــان لیــلی و مجــنون بــودید بــرا خـــودتون...
بـــعد اون وســـط حـــرفش بــــگــه:
مممممممممم.......راســــتی اســـمـت چــی بــود ؟؟؟


vv

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:49 توسط Mr Alone| |

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺩﺳﺖ.......
ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺟﺰ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ..........
ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻠﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺖ...........
ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺮﺩ....
ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺨﺎﻃﺮ * ﺗﻮ* ﭘﺎﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻏﺮﻭﺭﺵ.......
ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻃﻌﻢ ﺑﻮﺳﻪ ﺭﻭ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ .…
ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻭﺟﺪﺍﻧﺖ ﻗﺪﺭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ* ﺍﻭﻟﯽ*ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ!.....
ﺍﻭﻥ * ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ* ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ!..
ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﮕﺬﺭ........



نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:44 توسط Mr Alone| |

 دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم :

می آید …..

می ماند ….

و به تنهائیم پایان میدهد

آمد …..

رفت ……و به زندگی ام پایان داد … !!

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:43 توسط Mr Alone| |

لبخند که زد
توی چال گونه اش افتادم
پای منطقم شکست ..!
و من....عاشق شدم


نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:18 توسط Mr Alone| |

من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنها تر از من می روی
آرزو دارم تو هم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را  تلخی برخوردهای سرد را


نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:37 توسط Mr Alone| |

خدایــــــــــــــــــا …
به حد
کافی خیال بافتم …
و
تنم کردم …
یه کم
واقعیت

شیرین …لطفا …

 


نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:36 توسط Mr Alone| |

روزی با خود فکر میکردم
اگر روزی او را نبینم شهر را به آتش میکشم
اما امروز حاضر نیستم
کبریتی روشن کنم که ببینم او کجاست

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:30 توسط Mr Alone| |

میکشم ، میکشی ، می کشد …
هر ۳ میکشیم اما
او ناز تورا …

تو دست از من …و من …


نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:29 توسط Mr Alone| |

آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
“سنـــگِ تمــام” را میگذارنـد و مــی رونــد….

 

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:25 توسط Mr Alone| |

گر باران ببارد،
باز می آیم درون کوچه ی امید،
و از ترکیب دستانم برایت چتر می سازم
مبادا قطره ای باران،بیازارد نگاه مهربانت را

 

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:24 توسط Mr Alone| |

 تا وقتی تو هستی
که دستانم را بگیری
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:21 توسط Mr Alone| |

یکی بود که اونم رفت …کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود




!

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:19 توسط Mr Alone| |

کارم از یکی بود یکی نبود گذشته است…
من در اوج
قصه گم شدم….عشق یعنی یکی بود و یکی ” نآبود “



نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:18 توسط Mr Alone| |

 

دودی که از دهانم بیرون میاد ، دود سیگار نیست !
قلبم

سوخته



نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:13 توسط Mr Alone| |

اینجا صدای پا زیاد مـــیشنوم
امـــا
هـیچکدام
تــــــو نیستــــی !
” دلــ♥ـــم “
خوش کرده
خودش را به این فکر
که شاید پا برهنه بيايي...

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:10 توسط Mr Alone| |

نشسته ام
بـــیـاد ِ
کــودکــی هـــایــم . . .
دور ِ “غــلـط”هــا، یـک خــط ِ
قرمز مـی کـــشـم . . . !
حتی . . .دوره تو...



نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:7 توسط Mr Alone| |

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام
لاله
پژمرده و زندانی ام
بی تو در کنج همه
دلواپسی....بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .



نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:6 توسط Mr Alone| |

با عشقت
مثل چتر
رفتار نکن
که هر وقت
بارون بند اومد....فراموشش کنی



  ی !

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:5 توسط Mr Alone| |

دیشب با خدا دعوایم شد / با هم قهر کردیم
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد / رفتم 
گوشه ای نشستم / چند قطره اشک ریختم
و 
خوابم برد / صبح که بیدار شدم مادرم گفت:
نمیدانی از 
دیشب 
تا صبح چه بارانی می آمد…


نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:4 توسط Mr Alone| |

گفته باشم
من درد میکشم اما تو
چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم
میبینی و بی خیالی…


 

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 13:3 توسط Mr Alone| |

دلگیــــرم از عشق هایی که …
مثــــل حلقه های قلیان اول بــزرگ
میشود
و بعــــــد محــــــو….!!!

 


 

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 12:56 توسط Mr Alone| |

 

عکس تـو را به سقفــ آسمــان سنجاق میکنم
حال که ایــن روزهـــا از
فرط دلتنــگی
چشمانــم
مدام رو به آسمـــان استــــ
بگذار تــــو در قابــــ
چشمانــم باشی…



 

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 12:17 توسط Mr Alone| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت